مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن روزانه
مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن روزانه

با خواسته ها نجنگید

تانترا توصیه میکند وقتی خواستهای در درون شما نمود پیدا میکند با آن نجنگید. جنگیدن با خواستهها، عملی کشنده است. در واقع هیچکسی نمیتواند با خواستهای بجنگد چون این کار نبرد کردن با خودتان است. چنین کاری باعث میشود تا شخصیتی شیزوفرنیک پیدا کنید. خوب، اگر با خواسته نجنگیم پس چه کنیم که بنده و قربانی آن نشویم؟
روش تانترا بسیار هوشمندانه است. وقتی خواستهای در شما نمود پیدا کرد، باید از همان لحظه اول پدید آمدن خواسته به آن هوشیارانه نگاه کنید. با تمام اگاهی و هوشیاری خود به آن نگاه کنید. حس کنید تمام وجودتان به نگاهی تبدیل میشود که در حال نگریستن به موضوع است. با همه اجزاء وجودتان شاهد باشید. از شاهد جلو نزنید. همه آگاهی خود را به سوی خواسته درحال نمو معطوف کنید.

این روش بسیار ساده است ولی نتایج آن شگفت آور است.
با این نگرش و با کمک این دستور بذر خواستهها در ابتدای رشد سوزانده میشوند بدون اینکه کشمکش و نزاعی در درون وجودتان رخ داده باشد. فقط یک نگاه عمیق به خواسته در حال شکل گیری و بعد ناپدید شدن آن به سادگی. وقتی خواستهها بدون جنگ و نزاع شما را ترک میکنند انرژی بسیار خوبی از خود به جا میگذارند.

افکار خود را بنویسید  

 

هرکسی که گوش دارد، می تواند بشنود ولی این به این معنی نیست که می تواند بدرستی گوش کند. برای گوش کردن ابزار دیگری لازم است چیزی غیر از داشتن گوش. برای گوش کردن باید در درون شما سکوت، آرامش و صلح وجود داشته باشد. آنچه در پشت این گوشها قرار دارد، قلب است نه ذهن.
ذهن، شما را کر می کند. البته ممکن است واقعا کر نباشید ولی از آنچه می شنوید چیزی را واقعا گوش نمی کنید. ذهن شما مثل یک اتاق مذاکره شلوغ و پرازدحام است.
برای انجام این مراقبه گاهی وقتها در اتاق خودتان بنشینید، در را ببندید و اجازه بدهید هرچیزی که در ذهنتان می گذرد روی کاغذ بیاید. اصلا سعی نکنید نوشته های خود را اصلاح یا ویرایش کنید. چون قرار نیست آنها را به کسی نشان بدهید. بنابراین فقط هرچیزی را که در ذهنتان وارد می شود بنویسید.
وقتی به نوشته های خود نگاه می کنید تعجب می کنید. در عرض ده دقیقه می بینید که این نوشته ها مال یک آدم عاقل نیست! ذهن شما، ذهن یک مجنون است!
شما در طول زندگی یاد گرفته اید که یک طوری روی این افکار دیوانه وار را بپوشانید و نگذارید کسی بفهمد که درون شما چه خبر است. البته در این کار متخصص شدید. طوری که نه فقط اجازه نمی دهید دیگران از افکارتان باخبر شوند، بلکه یاد گرفتید خودتان هم از آن بی خبر بمانید.
همین شلوغی ذهن است که اجازه نمی دهد چیزی را گوش کنید. شما فقط شنونده هستید. از گوش کردن خبری نیست. گوش کردن نیاز به درونی ساکت دارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد