مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن روزانه
مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن روزانه

مدییشن راهی به سوی آرامش ماندگار


http://media-cache-ec0.pinimg.com/236x/5b/78/5f/5b785f1d9ea96e6c7ed8971b54c83b92.jpg

 

یکی از قدیمی ترین و پر طرفدارترین شیوه های پناه بردن به آرامش، مدی تیشن است که حجم آمادگی مربوط به برگزاری کلاس های آن خود بیانگر همین مساله است. زندگی ماشینی و مدرن امروز و افزایش انواع استرس ها فرد را همواره طالب ارامشی می کند که می خواهد در پناه آن روز خود را سپری کند در مقاله ای که پیش رو دارید سعی شده تا با استفاده از منابع مختلف همه چیز را درباره مدی تیشن بگوئیم. هزاران سال است که مدی تیشن به عنوان روشی برای رسیدن به تعادل جسمی، روانی و ذهنی در جوامع مختلف بشری سابقه و کاربرد دارد.

  ادامه مطلب ...

مدیتیشن در عرفان ایران



http://mysticalchemydesign.com/wp-content/uploads/Meditation.jpg  مدیتیشن یا مراقبه، هم پیش از اسلام و هم بعد از اسلام در متن مراسم فرقه‌های عرفانی ایران، حضوری پرقدرت و چشمگیر داشته و دارد. در سال‌های اخیر به ویژه پس از پژوهش‌های 30 ساله دکتر بنسن در دانشگاه‌ هاروارد، اثرات و برکات این تکنیک  آرامش‌بخش در پیشگیری و حتی درمان بسیاری از بیماری‌ها که براثر استرس به وجود می‌آیند به اثبات رسیده است.

  ادامه مطلب ...

داستان کوتاه پادشاه و مسابقه تصاویر

پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود.
در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد.
اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود.
آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بود.
این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هماهنگی نداشت.
اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید.
آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان ، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است.
بعد توضیح داد :
آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت ، آرامش در قلب ما حفظ شود.این تنها معنای حقیقی آرامش است …

مثبت اندیشی از منظر عرفانی (2)

مقدمه:

ما انسان ها در زندگی روزانه خود نوسانات روحی داریم خشمگین و ناراحت می شویم. اضطراب و دلهره داریم. بیماری های روانی خفیف در زندگی همه ما وجود دارد. در زندگی همه ما درجات تنفر، کینه، سرزنش و عیب جویی، منفی نگری، بیماری، ترس، غم و اندوه..... وجود دارد. واقعا ریشه و مادر بیماری های روحی چیست؟ در قرآن، انسان های بد و بیچاره، در حدود 10 بار با عبارت ((فی قلوبکم مرض)) یاد شده است. یعنی از این منظر، انسانهای بد کسانی هستند که در روح و روان آنها مرض و بیماری است. انسان بد یعنی انسان بیمار و با این بینش انسان بد وجود ندارد تنها انسان بیمار وجود دارد و بیماری او هم روحی و درونی است. پیامبران الهی، طبیب دلهای بشر هستند. آمده اند روان ما را پاک کنند. اگر قلب و روان ما صد در صد پاک شد قطعا تمام جهان را پاک، بی عیب و منزه از آلودگی، بدی و بیماری می بینیم. جهان واقعی یکی است و کاملا خوب و مثبت است اما در روان و اندیشه انسان ها تغییر می کند و تبدیل می شود.

اگر در روان ما 10 در صد آلودگی و بدی باشد در جهان خارج دقیقا ده در صد انسان های بد، بیمار و نادان می بینیم. بقیه یعنی نود در صد خوب و مثبت هستند. اگر 50 در صد روان ما سیاه باشد در جهان خارج 50 در صد سیاهی و ظامت می بینیم. اگر 80 در صد روان ما آلوده به جهل و نادانی باشد 80 در صد خوبی های جهان واقعی را بد می بینیم و عملا از 80 در صد جهان متنفر و بیزار هستیم و با آنها خصومت و جنگ داریم.

اگر انسانی از فرط و خوشحالی و نشاط می رقصد و سر مست و با شورو حال است در همان لحظه روانش مثبت و پاک است لذا جهان را درست می بیند. جهان واقعی سیر ثابت و طبیعی دارد و از قوانین ثابت پیروی می کند ولی همان فرد در زمانی دیگر درد و ناراحتی دارد ، افسرده و غمگین است ، جهان کماکان مثبت و خوب است ولی روان او آلوده و بیمار شده است و سریع ترین درمان این است که عیب خود را ببیند و کوشش کند روح و روان خود را از منفی اندیشی نجات دهد. وقتی روان او پاک شد صد در ضد دوباره نشاط و شادی به او روی می آورد اما انسان جاهل فرا فکنی می کند و سبب ناراحتی و غم خود را در جهان بیرون می یابد از این رو به دیگران بد و بیراه می گوید وقایع عالم را بد می شمرد. با جهان خارج دشمنی می ورزد در آتش خشم، کینه و دشمنی می سوزد یعنی درجهنم جهل می سوزد. جهنم وجود خارجی ندارد. جهنم از امور منفی است و در پندار انسان های نادان واقعیت می یابد. جهنم واقعی، جهنم جهل است و جهل از امور منفی است و در باطن ما جریان دارد.

مثبت اندیشی از منظر عرفانی(۱)

بنام آنکه جان را فکرت آموخت 

پیام نهایی:

در جهان چیز منفی وجود ندارد. همه چیز مثبت است اما در درونمان، هم مثبت و هم منفی داریم.

چکیده مقاله:

همه چیز خوب، زیبا و دوست داشتنی است. در جهان بدی و خوبی وجود ندارد ولی دو نوع خوبی داریم. در جهان واقعی منفی و مثبت نیست در قلب ما منفی و مثبت، خیر و شر هست. جهانی که خدا می آفریند سرتاسر زیباست اما جهانی که در پندار ماست و در دل ما جریان دارد زشت و زیباست . موجوداتی که خداوند بطور واقعی می آفریند جملگی خوب ،نیکو ،پاک ، سالم و بیگناه هستند. اما موجوداتی که در درون و اندیشه ما پدید می آیند دو دسته می شوند، عده ای خوب و سالم و عده ای دیگر بیمار و بد هستند.  

هر چه خداوند می آفریند و به ما می دهد نعمت است اما نعمت های خداوند در درون ما به نعمت و نقمت تقسیم می شوند. نعمت هایی که باب میل و هوس ماست نعمت هستند اما نعمت هایی را که بر خلاف میل ما هستند، تکذیب می کنیم و. نقمت می شمریم. ما انسانهایی هسنیم که یک چیز واحد را دو چیز متضاد می بینیم. خداوند همیشه بخشاینده و مهربان است اما ما بواسطه بی خبری و کودک بودن، مهربانی خداوند را به غضب و خشم خدا تعبیر و تفسیر می کنیم. همه انسانها بطور واقعی و عینی خوشبخت اند همه آنها معصوم و پاک هستند اما در جهان اندیشه و ذهن، عده ای خود را خوشبخت و برخی خود را بدبخت تصور می کنند. همه انسانها سالم هستند اما در  جهان ذهن و اندیشه عده ای خود را بیمار می یابند و برخی خود را سالم می بینند. همه موجودات بطور واقعی زنده هستند و برای همیشه زندگی دارند اما ما انواع زندگی را به مرگ و زندگی تعبیر و تفسیر می کنیم. همه موجودات بدون استثنا به ما خوبی می کنند اما فکر می کنیم، برخی به ما بدی و ظلم می کنند و و بجای سپاسگزاری و تشکر به آنها حمله ور می شویم و فحش و ناسزا می گوییم!!. بجای اظهار عشق و محبت، تنفر و کینه  آنها را به دل می گیریم. در جهان واقعی فقط خداوند وجود دارد. اسماء آیات و کلمات الهی هستند اما در جهان درونی و نفسانی ما خداوند هم وجود دارد و شیطان هم وجود دارد. شیطان، شرّ و بدی بسیار بسیار کوچک و حقیر هستند. از دایره نفس ما خارج نیستند. باطل و کذب هستند. اما خداوند، خوبی و سلامتی واقعی بسیار بسیار بزرگ و عزیز هستند. حق و صدق می باشند. هنگامی که این معنا و واقعیت را همان گونه که هست ، درک کردیم آیات تکوینی قرآن را به جان و دل می پذیریم. امور منفی و باطل ناچیز می شوند (( انّ الباطل و کان زهوقا)) 81/17 در جهان واقعی فقط و فقط خداوند اختیار دارد و همه موجودات بدون استثناء، عبد و مجری فرامین خداوند هستند. همه مجبور مطلق هستند اما در جهان درونی و نفسانی، ما اختیار د اریم هر کاری را انجام دهیم. واقعیت جبر واختیار این است که انسان ها در عمل مجبورند ولی در فکر و اندیشه مختارند. اگر اندیشه مثبت داشتند خداوند اعمال بیرونی را مثبت می سازد و در جهت مثبت تغییر می دهد. اما اگر اندیشه منفی داشتند خداوند اعمال و روی دادهای بیرونی را منفی نشان می دهد و در جهت منفی تغییر می کند.

گر بود اندیشه ات گل، گلشنی              گر بود خار، تو هیمه گلخنی

مثنوی

در جهان واقعی خداوند همه کاره و دیگران هیچکاره اند. مانند مرده ای در دست خدا هستند. حرکت و تغییر آنها، به دست خداوند هست و این معنای (( لا حول ولا قوة الّا بالله العلی العظیم )) است. اما در جهان ذهنی و درونی ما، هر موجودی قدرتی و اختیاری دارد فلذا از آنها میترسیم، به آنها دل می بندیم، از آنها انتظار کمک داریم. جهان ما، جهان کثرت می شود ولی جهان واقعی جهان وحدت است و همه موجودات تحت فرمان یکی هستند. در جهان واقعی همه چیز صاحب و مالک دارد. صاحب و مالک اشیاء فقط خداست ما هم متعلق به صاحب و مالک خود یعنی خدا هستیم و اگر بفهمیم که به خدا تعلق داریم آنگاه به سوی او رجوع می کنیم. ((انّا لله و انّا الیه راجعون)) 156/2 اما در جهان پنداری و خیالی همه چیز مستقل هستند و ما نه تنها احساس استقلال  میکنیم بلکه چیز های دیگر را هم، صاحب می شویم و این احساسات دروغین، ما در همه بیماری های روحی هستند. وقتی مال و اموال خود را از دست می دهیم یا آبرو و مقام خود را در معرض خطر می بینیم و یا بیماری جسم، ما را تهدید می کند، دچار بحران روحی و بیماری روانی می شویم اما انسانی که آنها را متعلق به خدا می داند هیچگاه دچار محرومیت و عقده حقارت نمی شود.  

 

ادامه دارد