مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن روزانه
مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن عرفانی

مدیتیشن روزانه

نگاه کردن به آسمان آبی

در این مراقبه اوشو به ما یاد می دهد تا به هنگام تماشای زیبایی های طبیعت با حرف زدن و تفسیرهای بیهوده ذهنی مزه زیبایی پیش رویمان را خراب نکنیم. مشابه چنین موضوعی در تعالیم لائوتسو نیز مشاهده می شود. گفته می شود که روزی لائوستو با یک نفر مشغول راه رفتن در میان درختان بود . شخص همراه حسب عادت گفت: چه صبح زیبایی! بعد از مدتی او دوباره گفت: چه هوای خوبی! در این موقع لائوتسو با عصبانیت به شخص گفت: فکر می کنی که من احمق هستم که مرتب این حرفها را می زنی؟ خودم می توانم ببینم و بفهمم.
این داستان بخوبی نشان می دهد که حرف زدن بیهوده و بیان کردن آنچه که به قول خودمان اظهر من الشمس است زیبایی کل موضوع را از بین می برد. بپردازیم به دستور اوشو:
دستور:
به آسمان آبی نگاه کنید و همینطور خیره شوید. درباره آن فکر نکنید. با خودتان نگویید: " چقدر زیبا است" از رنگ و زیبایی آن تعریف نکنید. اگر شروع به فکر کردن کنید در این مراقبه متوقف شده اید. فقط نگاه کنید، بدون فکر کردن و بدون معنی دادن به منظره آسمان. از خودتان کلمات نسازید. کلمات مانع بزرگی برای درک واقعی شما هستند.
نگاه شما باید بدون قضاوت و ناب فقط به آسمان معطوف شود. وقتی این وضع را ادامه می دهید، چون موضوعی برای دیدن و معنی دادن ذهنتان وجود ندارد، اتفاق عجیبی می افتد. شما ناگهان از وجود خودتان آگاه می شوید. آسمان مثل یک مکنده قوی عمل می کند.
آسمان به خودی خود یک تهی بزرگ است. تمام اجسام در آن قرار دارند ولی خود آسمان تهی عظیم، بزرگ و بی پایانی است. وقتی با این عمق به آسمان نگاه می کنید لحظه ای می رسد که همه چیز ناپدیِد می شود و در این ناپدید شدن، شما از خودتان آگاهی پیدا می کنید. وقتی به تهی نگاه می کنید، چیزی برای دیدن و انعکاس وجود ندارد.
ذهن در تهی و خالی متوقف می شود. همین امر باعث می شود تا شلوغی های افکار از ذهن شما زدوده شوند.

ادامه مطلب ...

سه بار توجه کنید

سه بار توجه کنید  

 

وقتی مشکلی در زندگی تان بوجود میآید، مثلا ناگهان یک میل جنسی در شما غلیان می کند یا نوعی طمع یا خشم در وجودتان شعله ور می شود، به این دستور توجه کنید. فرض کنیم مشکل خشم باشد، در درون خود سه بار تکرار کنید: "خشم، خشم، خشم". این کار را کاملا آگاهانه انجام دهید. طوری که تکرار این عبارت روی آگاهی شما اثر کند. بعد بدنبال کار خود بروید. البته کار خود را با عصبانیت انجام ندهید بلکه فقط خشم خود را اذعان کنید.

این کار بسیار زیبا است. اگر آن را تکرار کنید از تاثیر عمیق آن آگاه می شوید. وقتی واقعا به مشکل یا احساس خود توجه می کنید، مشکل ناپدید می شود. مشکلات وقتی گریبان شما را می گیرند که از وجودشان ناآگاه هستید. وقتی سه بار در درون خود، مشکل را اذعان کردید، بخوبی از آن آگاه می شوید. بودا به تمام مریدان خود می گفت که این دستور را درباره هر مشکلی انجام دهند.

تمام فرهنگها و قومیتها به مردم خود یاد می دهند که روی مشکل را بپوشانند و آن را انکار کنند. بنابراین شما مرتب نسبت به آنها ناآگاه و غافل می شوید. طوری که بعد از مدتی تصور می کنید که این مشکلات دیگر وجود ندارند. درحالی که باید درست برعکس رفتار کرد. باید با هوشیاری و توجه کامل آنها را اذعان کرد. نتیجه این خواهد بود که نسبت به آنها آگاه می شوید

ادامه مطلب ...

واقعی باشید

واقعی باشید 

مدت مراقبه: هفت روز
همیشه به یاد داشته باشید، مهم نیست چه کاری انجام میدهید، ببینید آیا در مرکز هستید یا خیر؟ چون اگر چنین نیست بهتر است از انجام کار منصرف شوید. به شما بگویم: هیچ کسی نمیتواند شما را به انجام چیزی وادار کند.

وقتی چیزی برای شما اتفاق میافتد یا قرار است کاری را به انجام برسانید، اول برای مدت کوتاهی به انرژی خود دقت کرده و آن را متمرکز کنید. بعد به انجام کار مشغول شوید. لازم نیست به ظاهر لبخند بزنید، حس و انرژی خود را متمرکز کنید و وقتی کار ار از روی دل و جانتان انجام میدهید است که تمام سلولهای بدنتان لبخند میزند.
از لحظه بیدار شدن از خواب این را به یاد داشته باشید: واقعی باشید. برای هفت روز هیچ کار کاذبی انجام ندهید. هرچه که از دست رفت بگذارید برود. هرچه را هم از درون خود از دست دادید بازهم مهم نیست، بگذارید برود فقط واقعی بمانید. مطمئن باشید در پایان این هفت روز زندگی جدیدی را آغاز میکنید. این مراقبه به شما کمک میکند تا لایههای قدیمی خود را کنار بزنید و زندگی جدیدی را شروع کنید. این مراقبه باعث میشود تا دوباره متولد شوید.
هرکاری که دوست دارید را انجام بدهید ولی قبل از اجرای آن برای چند لحظه با خود فکر کنید: آیا این واقعاً شما هستید که در حال اجرای آن کار هستید یا این مادر و پدرتان است که به جای شما فکر میکند و میخواهد تا کاری بکند. چون یادتان باشد که مادر و پدر، جامعه، عادتهای قدیمی و امثال آنها هنوز در درون شما هستند و آنها هستند که در بیشتر مواقع شما را از واقعی بودن دور میکنند. شما به ابزاری برای ارضاء کردن خواستهها و نیازهای آنها تبدیل میشوید. بنابراین وقتی میخواهید کاری را انجام بدهید برای لحظهای از خود بپرسید که آیا واقعاً این شما هستید که قصد دارید آن کار را انجام بدهید؟
برای مثال وقتی عصبانی میشوید آیا درست به همان فرمی عصبانی میشوید که پدرتان میشد؟ آیا همان عکس العملها از شما بروز میکند؟ من بارها و بارها تکرار این الگوهای مخرب را دیدهام که شخص اصلاً خودش نیست بلکه درست عین والدین مرده خود عمل میکند. بگذارید اینطور بگویم: شما عین پدرتان عمل میکنید، همسرتان مثل مادرش رفتار میکند و در نهایت توقع دارید در آرامش زندگی کنید! وقتی عصبانی میشوید دقت کنید چه کسی دارد به جای شما حرف میزند؟
همه این جنبه های دروغین را دور بریزید و راحت شوید. البته مدتی طول میکشد ولی ارزش دارد. خیلی زود نقابهای دروغین شما فرو میریزند و میتوانید چهره واقعی خود را مشاهده کنید............... واقعی باشید.

خالی مثل یک بامبو

خالی مثل یک بامبو  

 

آنچه در اینجا آورده می شود یکی از متدهای تولیپا برای مراقبه است. او به شاگردان خود می گفت: مثل یک بامبو خالی باشید و در راحتی و آرامش بنشینید.
یک بامبو در درون خود کاملا خالی است. در این مراقبه باید بنشینید و خود را مانند یک بامبو فرض کنید. ( من فکر می کنم برای ما ایرانیها تصور نی راحتر است م.). بنابراین باید فرض کنید که درون بدنتان مانند یک بامبو خالی است. پوست، استخوانها و خونی که دربدنتان جریان دارد همگی اعضاء بدن همین بامبو هستند که در درون تهی است. برای اینکه نتیجه خوبی بگیرید، زبان را به سقف دهان بچسبانید و کاملا بی حرکت باشید. با افکار خود کلنجار نروید و فقط شاهد آنها باشید. وقتی خود را مانند یک بامبوی خالی فرض می کنید ناگهان یک نیروی عجیب در شما حرکت می کند. یک بامبوی خالی تبدیل به یک فلوت می شود. فلوتی که در آن نوای ابدیت نواخته میشود.

این مراقبه یکی از زیباترین مدیتیشن ها است. لازم نیست هیچ کار خاصی انجام دهید. فقط اجازه بدهید تا به این بامبو تبدیل شوید و بقیه خودش اتفاق می افتد. شما همانند رحم زنی می شوید که یک زندگی جدید در آن تولد پیدا می کند. این مراقبه در ادامه روزی به جایی میرسد که بامبو هم ناپدید می شود.

ادامه مطلب ...

ایست

می توانید هرجایی این کار را انجام دهید. مشغول حمام کردن هستید؟ ناگهان به خودتان فرمان بدهید " بایست!" و همان موقع متوقف شوید. اگر این توقف برای یک لحظه کوتاه هم باشد، متوجه یک امر غیرعادی و جدید می شوید. خواهید دید که یک پدیده جالب در شما رخ می دهد. در این حالت برای لحظه ای به درون خود می روید. وقتی بدن می ایستد، ذهن هم برای لحظه ای متوقف می شود.

وقتی به خودتان دستور ایست می دهید، تنفس را هم متوقف کنید. در عین حال بدن هم نباید هیچ حرکتی انجام دهد. در این توقف کوتاه اجازه دهید تا برای لحظاتی رفتن به درون را تجربه کنید. همین لحظات کوتاه تماس با درون می تواند معجزه آفرین باشد.


مثلا قصد دارید یک لیوان آب بنوشید. وقتی لیوان را در دست گرفتید برای یک لحظه متوقف شوید. بگذارید لیوان همینطور در دستتان باقی بماند. از سوی دیگر عطش و میل به مصرف آب در درونتان وجود دارد. در همین حال متوقف شوید، بی حرکت و بدون نفس کشیدن به درون خود توجه کنید. عطش کمک می کند تا انرژی خود را به درون ببرید.

در این دستور به سه نکته توجه کنید. اول اینکه وقتی توقف کنید که یک میل و کشش درونی شما را به سوی انجام کاری سوق می دهد. دوم اینکه در مورد توقف کردن فکر نکنید، فقط توقف کنید. سوم اینکه صبر کنید و توقف را کامل و با توقف تنفس انجام دهید.

وقتی به شما می گویم بایستید، منظورم این است کاملا و با تمام وجود توقف کنید. هیچ چیزی حرکت نمی کند. مثل اینکه زمان هم ایستاده است.